English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9071 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
punctuation symbol U نماد نقطه گذاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
punctuation U نقطه گذاری
puncuation U نقطه گذاری
pointing U نقطه گذاری
point U نقطه گذاری کردن
punctuating U نقطه گذاری کردن
punctuates U نقطه گذاری کردن
punctuated U نقطه گذاری کردن
punctuate U نقطه گذاری کردن
punctuative U وابسته به نقطه گذاری
point U نقطه گذاری کردن ممیز
dotting U نقطه گذاری [نقشه فرش]
punctuated U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuates U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating U نشان گذاری کردن نقطه دار
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
symbol U نماد
symbolism U نماد
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
curved design U نماد گردان
asymbolia U نماد پریشی
authority symbol U نماد قدرت
special symbol U نماد ویژه
mnemonic symbol U نماد حفظی
phallic symbol U نماد قضیب
tracking symbol U نماد پیگردی
variable symbol U نماد متغییر
special symbol U نماد خاص
universal symbol U نماد همگانی
notate U نماد کردن
terminal symbol U نماد پایانی
division sign U نماد تقسیم
symbolization U نماد پردازی
symbology U نماد شناسی
symbolization U نماد اوری
logic symbol U نماد منطقی
father imago U پدر- نماد
father figures U پدر- نماد
father figure U پدر- نماد
metasymbol U فوق نماد
mother figures U مادر- نماد
mother figure U مادر- نماد
status symbol U نماد منزلت
status symbols U نماد منزلت
symbolist U نماد ساز
crutch U نماد عصا
notations U نماد سازی
notation U نماد سازی
distinguished symbol U نماد متمایز
icon U نماد تصویری
icons U نماد تصویری
abstract symbol U نماد بی مسما
phalli U نماد قضیب
phallus U نماد قضیب
phalluses U نماد قضیب
ikons U نماد تصویری
terminating symbol U نماد پایان بخش
nonterminal symbol U نماد غیر پایانی
crowned design U نماد تاج دار
flowchart symbol U نماد نمودار گردشی
symbol digit test U ازمون نماد- رقم
flowchapt symbol U نماد روند نما
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
kahn's test of symbol arrangement U ازمون نماد ارایی کان
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
differential U نماد متغیر انتگرال گیری [ریاضی]
predefined process symbol U نماد فرایند از پیش تعریف شده
simurg U سیمرغ [نماد سمبلی مرغ آتش]
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
Liberty U [مجسمه زن نماد آزادی که توسط هنرمندان فرانسوی ساخته شد.]
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
lamp قندیل [این نماد در اکثر فرش های محرابی از سقف محراب آویزان بوده و یا در متن فرش جلوه گر می باشد. عده ای استفاده از آن را نشانه اشائه نور خداومد می دانند.]
lineation U خط گذاری
indention U تو گذاری
coding U کد گذاری
investing U سرمایه گذاری
prefixion U سرواژه گذاری
prefixion U جلو گذاری
loads U فشنگ گذاری
numbering U شماره گذاری
finance U سرمایه گذاری
prefixion U پیش گذاری
discrimination U فرق گذاری
valuation U ارزش گذاری
preterition U فرو گذاری
invests U سرمایه گذاری
filling U لایی گذاری
invested U سرمایه گذاری
fillings U لایی گذاری
load U فشنگ گذاری
prochronism U جلوترتاریخ گذاری
synthesised U هم گذاری کردن
coding U کد گذاری چیزی
exposure U درمعرض گذاری
synthesized U هم گذاری کردن
policy-making U سیاست گذاری
piping U لوله گذاری
indentation U دندانه گذاری
prefixture U جلو گذاری
indentations U دندانه گذاری
structuralization U بنیان گذاری
petarder U مامورخرج گذاری پل
synthesizes U هم گذاری کردن
coding U علامت گذاری
invest U سرمایه گذاری
exposures U درمعرض گذاری
synthesises U هم گذاری کردن
valuations U ارزش گذاری
synthesising U هم گذاری کردن
prefixture U پیش گذاری
synthesize U هم گذاری کردن
synthesizing U هم گذاری کردن
edgings U لبه گذاری
collocation U باهم گذاری
coronation U تاج گذاری
coronations U تاج گذاری
policy making U سیاست گذاری
insulation U عایق گذاری
prefixture U سرواژه گذاری
marking U علامت گذاری
pricing U قیمت گذاری
ovulation U تخمک گذاری
sanding U ماسه گذاری
costing U قیمت گذاری
costing U هزینه گذاری
legislation U قانون گذاری
scoring U نمره گذاری
pagination U صفحه گذاری
devising U ارث گذاری
devises U ارث گذاری
devised U ارث گذاری
devise U ارث گذاری
demarcation U علامت گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
scaling U مقیاس گذاری
denomination U نام گذاری
frustration U عقیم گذاری
frustrations U عقیم گذاری
encoding U رمز گذاری
grading U نمره گذاری
loading U بار گذاری
scale factor U مقیاس گذاری
investment U سرمایه گذاری
markings U علامت گذاری
earmarking U علامت گذاری
signallzation U علامت گذاری
investments U سرمایه گذاری
juxtaposition U پهلوی هم گذاری
insertion U جوف گذاری
trapping U تله گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
mark U علامت گذاری
sedimentation U لایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1کارشناس حقوق ثبت اسناد و املاک-مشاور امور ملکی و ثبتی وقیمت گذاری -
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1offshoring
1Finally, standard notation is used throughout, with clarifications provided as needed.
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
1scrambling
0میلگرد گذاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com